خیلی دور اما نزدیک






با کمی توجه می توان به پاره ای از مثالها هرچند که از حوزه دید ما دور هستند شباهت هایی را مشاهده نمود این تشابه  نه تنها جالب است بلکه آموزنده نیز می باشد.
در 9 بخش زیر یک پارادایم شکل میگیرد.

1) گروهی از دانشمندان 5 میمون را در قفسی قرار دادند. دروسط قفس یک نردبان و بالای نردبان یک موز گذاشتند.
2) هرزمانی که میمونی بالای نردبان میرفت دانشمندان برروی سایر میمونها آب سرد میپاشیدند.
3) پس از مدتی، هروقت که میمونی بالای نردبان میرفت سایرین اورا کتک میزدند.
4) پس از مدتی دیگر هیچ میمونی علیرغم وسوسه ای که داشت جرات بالارفتن از نردبان را به خود نمیداد.
5) دانشمندان تصمیم گرفتند که یکی از میمونهارا جایگزین کنند. اولین کاری که این میمون جدید انجام داد این بود که بالای نردبان برود که بلافاصله توسط سایرین مورد ضرب و شتم قرار گرفت. پس از چندبار کتک خوردن، میمون جدید بااینکه نمیدانست چرا، اما یاد گرفت که بالای نردبان نرود.
6) میمون دومی جایگزین گردید و همان اتفاق تکرار شد. سومین میمون هم جایگزین شد و دوباره همان اتفاق(کتک خوردن) تکرار گردید. بهمین ترتیب چهارمین و پنجمین میمون نیز عوض شدند.
7) آن چیزی که باقی مانده بود گروهی متشکل از 5 میمون بود که با اینکه هیچگاه آب سردی برروی آنها پاشیده نشده بود، میمونی را که بالای نردبان میرفت را کتک میزدند.

اگر امکان داشت که از میمونها بپرسند که چرا میمونی که بالای نردبان میرود را کتک میزنند، شرط خواهیم بست که جواب آنها این خواهد بود:
''من نمیدانم ... این اتفاقی است که اطرافمان میافتد!''... این جواب به نظر آشنا نمی آید؟....
فرصت ارسال این رابرای اطرافیانتان از دست ندهید، چون ممکن است از خودشان بپرسند که چرا ما همیشه به کاری که انجام میدهیم ادامه داده ... علیرغم اینکه راه دیگری نیز وجود دارد.
تنها برای دو چیز حد و پایانی نمیتوان تصور نمود؛ جهان و حماقت بشر. البته در خصوص مورد اول زیاد مطمئن نیستم. آلبرت اینشتین
به نظر شما چه نتیجه ای از این مطلب می توان دریافت ؟
به خوبی مشخص است که جواب های گوناگونی در شرف پاسخ می باشد  خوشحال می شوم مناسب ترین انها را درج نمایم و ............
پیروز
شاد
موفق باشید.

کمی به دیگران جا بدهیم



درتمامی کشور های صنعتی جوانان می آیند و میان سالها رفته رفته جای خود را به انان می دهند در کشور ایران علی رغم تلاشهای شکوهمند گاهی در بعضی از عملکرد ها  کار های بر عکسی را شاهد هستیم شاید به کار گیری مهندسی معکوس باعث گردیده که کار هایمان  اینگونه برعکس جلوه کند.
در شرکت های بسیاری مخصوصا  ...  شاهد رشد تک محوری و یا تک وجهی می باشیم
در بخش فروش در بخش تولید در بخش دیگر حتی زیر مجمو عه نیز شاهد این هستیم که در هر تصمیمی یک نفر نقش بسزایی دارد در صورتیکه مدیریت عامل بر این اندیشه است که باید میدان را برای جوانان تحصیل کرده  بازگشوده و به انان فرصت داد تا از اندیشه های خود استفاده کنند نظارت تا حدی خوب و مفید است اما از اینکه در هر تصمیمی دخالت وجود داشته باشد دست و پای تصمیم گیرنده بسته خواهد شد به طور مثال فرض بگیریم که در تصمیم فروش محصول و یا ساخت محصول هیچ کس نتواند از خود نظری ارایه بدهد گوش ها و دهان به یک نقطه خیره بماند و انتظار بکشد که فرد کنترل کننده از فاصله دور   چه تصمیمی اتخاذ می کند نظارت خوب است اما اگر بیش از حد تعادل باشد بدون شک نظارت نیست بلکه ....
یکی از نشانه های شجاعت در انسان واگذاری تصمیم به هم ردیفان است
به قول معروف اگر در یک محیط همه یک جور فکر کنند در ان محیط کسی خیلی فکر نکرده است .
تا نفسی دیگر حق یارتان.

- مهندس زاد اکبر -مهندس قاریزاده - مهندس جعفری -

در خصوص این سه مهندس جوان و کار آفرین پرسشهای خود را مطرح کنید  تا پاسخ بدهم
منتظر هستم.