رفتن

ما چون زدری پایکشیدیم کشیئیم




امید زهرکس که بریدیم بریدیم


دل نیست کبوتر که چوبرخاست نشیند

از گوشه بامی که پریدیم پریدیم

رم دادن صید خود از آغاز غلط بود

حالا که رمانید و رمیدیم رمیدیم
در این باکس هم 6 فایل مخفی وجود دارد که در وقت لزوم انها را خواهم گشود
و به ال آخرتهو و صلاتن پریدیم و پریدیم این یعنی انکه از ساراول رفتیم که بر نگردیم اما در واقع کار اصلی از همین پریدن شروع می شود زیرا بهتر میتوان نوشت و ادا کرد
هرجند دلم میخواست در اخرین دیدارم مردی را رویت میکردم که هویت من را در ساراول شکوفا کرد او به من فرصت داد تا خود را به خود و دیگران بشناسم همواره مدیونش خواهم بود هرچند که دیگران برای این انتخاب همواره کنایه بر لب داشتند او اکنون در سرزمین دور بسر میبرد اما من هیچگاه او را فراموش نخواهم کرد به خوبی میدانم که دیگر در ساراول ماندن بدون او لذتی وجود ندارد انهایی که از زیر درب برایم نامه تهدید ارسال میکنند آنهایی که ناجوانمردانه دست به تخریب حصولات سالن 1 میزنند قصد دارند که هرچه سریع تر جایم را به انها بدهم
حالا میشود به درستی ادا کرد که چه کسی واقعا مرد ساراول است و چه کسی نیست اگر قبلا چنین نمی نوشتم نه برای ان بود که از چیزی ترس و یا نگران بودم بلکه بر این باور بودم که تا در ساراول هستم و غذای چرب رستوران را میخورم و زندگی میکنم با بد و خوبش بسازم و چنین هم کردم و حالا که رفته که رفته ام هرگز از کسی هم بد نخواهم گفت و نخواهم نوشت زیرا به نظر من در ساراول هیچکس بد نیست

قابل توجه رضوانی
و کارن مارکاریان و


فعلا تا نفسی دیگر حق یارتان




نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ب.ظ

من میدونم که شما کی هستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد